امپراتوری هوس 1978
یک مرد جوان با یک زن مسن رابطه دارد. او به شوهرش بسیار حسادت می کند و تصمیم می گیرد که باید او را بکشند. یک شب ، شوهر پس از خوردن مقدار زیادی میل برای نوشیدن و در رختخواب ، او را خفه کردند و بدن او را در چاه ریختند. برای جلوگیری از هرسو ظن ، او وانمود می کند که شوهرش برای کار به توکیو رفته است. به مدت سه سال همسر و معشوقش مخفیانه یکدیگر را می بینند. سرانجام ، سو ظن ها بسیار شدید مشکوک می شود و مردم شروع به شایعات می کنند. برای بدتر کردن اوضاع ، شبح شوهرش شروع به تعقیب او می کند و قانون برای تحقیق درباره ناپدید شدن شوهرش می رسد.